برنامه قرآن و زندگی - شنبه 6 اسفند 84
برنامه قرآن و زندگی ۶ اسفند ۸۴ - موضوع برنامه: امر به معروف و نهی از منکر
مجری(آقای قوامی): طبق روال روزهای شنبه شبکه قرآن در خدمت معلم اخلاق، روحانی با فضیلت، سید بزرگوار، حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج آقای حسینی هستیم. حاج آقا سلام عرض می کنم، خوش آمدید.

حاج آقا : سلام علیکم، صبح شما بخیر، موفق باشید، ممنون. بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین. خدمت شما و همه دوستان این برنامه و همه بینندگان عزیز و گرامی سلام و احترام و صمیمیت خود را تقدیم می کنم و موفقیت و خوشبختی شما را از خدای متعال خواستارم. اجاز ه بفرمایید ابتدا حدیثی از پیغمبر اکرم روایت کنم و پیرامون این حدیث توضیح کوتاهی تقدیم کنم. این حدیث بوسیله رباط شیعه و سنی روایت شده هم در کتب اهل سنت هست و هم در کتب شیعه. آن هم در متواتر. پیغمبر اکرم مکرر می فرمودند : انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی اهل بیتی ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا ابدا. من دو چیز گرانبها، دو چیز گرانقدر رو در میان شما باقی می گذارم. یکی کتاب خدا و دیگری اهل بیتم که این دو از هم جدا نمی شوند و تا اون هنگامیکه به این هر دو متسمک هستید هرگز گمراه نمی شوید. اهل بیت پیغمیر اکرم بوسیله پیغمبر معرفی شدند و در برخی از احادیث از اولین تا آخرین آنها به نام و نام پدر نام برده شدند. در حدیثی پیغمبر اکرم درباره جانشینان خویش، خلفای بعد از خود، ائمه مسلمین می فرمایند: اولهم علی بن ابی طالب و بعد تک تک ائمه دوازده گانه را بر می شمرند تا حضرت حجت بن الحسن(ارواحنا فداه) و درباره غیبت ایشان هم توضیحی مرحمت می کنند. سخن این است که این بزرگواران کسانی هستند که مورد سفارش پیغمبر اکرم قرار گرفته اند و پیغمبر اکرم، نیکی و صداقت و صفا و پاکی و دانش الهی آنها را تایید کردند. امام هادی در نظر شیعه و اهل سنت بزرگوارند. هم ما به اهل بیت رسول خدا احترام می گذاریم و هم اهل سنت. همه مسلمانها نسبت به اهل بیت رسول خدا یک نوع محبت و شیفتگی خاصی دارند. اهانت به حرم مطهر حضرت هادی و حضرت امام حسن عسکری، اهانت به رسول خداست. اهانت به رسول خدا، اهانت به رسول خدا اهانت به پروردگار متعال است، اهانت به جهان هستی است، اهانت به بشریت طالب صداقت و عدالت است. این کار، بسیار کار عظیم و کار بسیار زشت و ننگینی بوده، قلب همه مسلمانها را جریحه دار کرده. بلکه هر انسانی که از دل خویش روزنه ای به آسمان داشته، سوخته. زشتی این کار رو درک کرده داغدار شده و هر چشمی که رحمتی در سینه داشته این چشم در این مصیبت گریسته. افسوس می خوریم که دستهای نابکار اینگونه زشت و پلیدند که به مقدس ترین مقدسات انسانها، مقدسات مسلمانها، مقدسات شیعیان جهان اینگونه تجاوز و جسارت می کنند. ننگ و نفرین بر اینان باد! و دستشان پر از آتش جهنم و رویشان سیاه باد. هم در مقابل خلق خدا شرمنده هستند و هم در مقابل خدای متعال سرافکنده. ابراز تاسف و دلسوزی خود را اعلام می کنیم و با همه مسلمانها همدردی می کنیم و این حادثه را حادثه بسیار عظیمی می شمریم و امید است اینگونه حوادث موجب بیداری و هوشیاری همه مسلمانها در سراسر جهان شود. دست دشمن تفرقه انگیز را ببینند و نیت شوم او را بشناسند و بر اتحاد و بیداری و هوشیاری خود بیفزایند و پرچم لااله الا الله را بر فراز دستهای شجاعشان بیشتر و برتر به اهتزاز در بیاورند. ان شاءالله.
مجری : ... اگر حاج آقا اجازه بفرمایید وارد موضوع برنامه امروز بشویم. اگر همراهان روزهای شنبه برنامه قرآن و زندگی خاطر شریفشان باشد ما در روزهای شنبه دو هفته ای هست که پیرامون امر به معروف و نهی از منکر در ادامه سلسله مباحث راز خوشبختی صحبت می کنیم و امروز هم با حضور ارزشمند حاج آقای حسینی می خواهیم درباره تفاوت امر به معروف و نهی از منکر با دخالت در کار دیگران صحبت کنیم. آیه ای نورانی از قرآن کریم در ارتباط با موضوع برنامه آماده پخش است. فضای برنامه قرآن و زندگی را به آیه ای از قرآن کریم متبرک می کنیم. سپس با ادامه بحث در خدمت شما عزیزان خواهیم بود. ...
آیه ای نورانی از قرآن کریم: بسم الله الرحمن الرحیم. کنتم خیر امه اخرجت للناس تامرون بالمعروف و تنهون عن المنکر و تومنون بالله و لو آمن اهل الکتاب لکان خیر لهم منهم المومنون و اکثرهم الفاسقون. سوره مبارکه آل عمران آیه 110
بنام خداوند بخشنده مهربان. شما بهترین امتی هستید که برای مردم پدیدار شده اید که به کار پسندیده فرمان می دهید و از کار ناپسند باز می دارید و به خدا ایمان دارید و اگر اهل کتاب ایمان آورده بودند البته برایشان بهتر بود. برخی از آنان مومن اند و بیشترشان فاسق اند.
حاج آقا: حیات جامعه اسلامی با علم و آگاهی است. انسانی که علم و آگاهی ندارد در تاریکی حرکت می کند و بسیار روشن است آن کسی که در تاریکی حرکت کند راهی را نمی بیند و مقصدی را نمی شناسد و در نتیجه به خوشبختی نمی رسد. انسان هرچه آگاه تر، هرچه روشن تر، و هرچه با معرفت تر باشد زندگی را خوب تر انتخاب می کند راه زندگی را خوب تر انتخاب می کند و مقصد اعلای زندگی را بهتر می شناسد. دیگران هم آگاهی هایی دارند باید این آگاهی ها رو با هم تبادل کنیم و آنجایی که کسی نیاز دارد و راه را نمی شناسد به بیراهه افتاده او را به راه بیاوریم. نهی کنیم از بیراهه رفتن. آن کسی که شتاب در کار نیکو ندارد او را امر کنیم. قوام شریعت اسلام به امر به معروف و نهی از منکر است و هرچه این دو واجب الهی در جامعه گسترده تر باشد ان جامعه خوشبخت تر خواهد بود آن خانواده خوشبخت تر خواهد بود. منتها همانطوری که در گذشته اشاره کردیم امر به معروف و نهی از منکر باید با رفاقت و نرمش و ملایمت باشد. آغازش با نرمش و ملایمت باشد. با آگاهی باشد آن کسی که می خواهد امر به معروف کند معروف را بشناسد منکر را بشناسد و خود عامل به معروف باشد و این یک نکته خیلی مهمی است. نمی شود کسی که خود به بیراهه می رود دیگران را امر به راه رفتن در راه درست بکند. رفتن به بیراهه او خود یک امر عملی به منکر است و چگونه می تواند آن کسی که با عمل خویش به منکر فرمان می دهد با زبان خود به معروف فرمان بدهد و این دو متناقض است و همدیگر را خنثی می کنند از بین می برند و مورد پذیرش قرار نمی گیرد. اما نکته مهم اینکه برخی عیب جویی، دخالت و نکته گیری در زندگی دیگران را، خرده گیری در زندگی دیگران را امر به معروف و نهی از منکر می پندارند و البته این درست نیست و باید حدود امر به معروف و نهی از منکر را شناخت و با صمیمت، با محبت، با رحمت، مانند یک پزشکی که بیماری را به کار خیری دعوت می کند برای سلامتی او و برای او دل می سوزاند این گونه باشد. پیغمبر اکرم طبیب دوّار بودند. طبیب یعنی پزشک، دوّار یعنی حرکت می کردند و بجای اینکه بنشینند و بیمار به ایشون مراجعه کند، خود می رفتند و جستجوی دلهای نیازمند و چشمهای منتظر می کردند و آنها را درمان می کردند، راهنمایی می کردند، هدایت می کردند، نصیحت می کردند، امر به معروف و نهی از منکر می کردند. هرچه ما بیشتر خودمان را به اخلاق پیغمبر نزدیک کنیم خوب تر می توانیم آن روح رحمت را در خودمان متجلی کنیم.
تلفن: سلام علیکم. این آقای ما نماز نمی خوانند، خیلی کارهای دیگر دین را انجام نمی دهند و خیلی شل می گیرند. من خیلی با زبان خوش به ایشون می گویم نمازت را بخوان. می گوید: چیکار داری؟ من رو توی قبر خودم می گذارند. اما من هرچه به او می گویم او عصبانی می شود و می گوید تو چقدر دخالت می کنی! من مانده ام چکار کنم. لطفا من رو راهنمایی کنید.
حاج آقا: بله. این مثل را می زنند که من رو توی قبر توی نمی گذارند، تو رو توی قبر نمی گذارند. می خواهند بگویند که من در گرو اعمال خودم هستم و در آخرت من هستم که باید به اعمالم پاسخ دهم و شما هم در گرو اعمال خودت هستی به من چکار داری؟ این حرف، حرف درستی نیست. آن کسی که امر به معروف می کند وظیفه خودش را انجام می دهد. یعنی هرکسی وظیفه دارد مومنان دیگر و مسلمانان دیگر را به نماز دعوت کند. باید او را با زیبایی نماز، با جمال نماز، با ارزشهای نماز آشنا کنید. همین که بگویید نمازت را بخوان این بنظر می رسد که تابحال کار آمدی نداشته. باید بداند که او بنده است نیازمند خداست و غرق نعمتهای خدا. هوایی که استنشاق می کند، نانی که می خورد، آبی که می نوشد، همه نیکی هایی که وجود او را نگهبانی می کند از خداست. و ما بکم من نعمه فمن الله. هر نعمتی داری همه از خداست. حالا نمی خواهید نماز بخوانید این کارها را بکنید: از خانه خدا بیرون بروید، از نعمتهای خدا استفاده نکنید، از هوایی که خدا آفریده تنفس نکنید، آیا می توانید؟ هرگز نمی توانید! جیبتان را از نعمتهای خدا خالی کنید. دست کنید توی جیبتان هرچه نعمت از سوی خداست بگذارید روی میز و آنچه مال خودتان است بگذارید توی جیبتون. ببینید توی جیبتون چیزی می مونه؟! من فکر می کنم جیب هم نمی مونه! چون جیب هم مال خداست، دست هم مال خداست. اگر انسان اندکی فکر کند،اندکی بیندیشد به شوق و عشق مناجات با پروردگار متعال بر می خیزد و از عمق جانش الله اکبر می گوید. منتها یک مقدار فهم و اندیشه و تفکر لازم است. بنظر من اگر شما همسرتان را به تفکر در آفرینش دعوت کنید او بزودی نمازخوان خواهد شد و شما هم بخاطر این توفیق خدا را شکرگزار خواهید شد. نمی شود انسان در خانه ای زندگی کند که یکی از اعضای خانواده با سرکشی نماز نخواند. آن خانواده نسیم خوشبختی را کمتر می بوید. شما خواهر عزیز هم که با صمیمیت این اقدام را می کنید با صمیمیت و محبت بیشتر این توجه و اقدام خودتون را پیگیری کنید و ان شاءالله مژده نماز خواندن ایشان را به دوستان شبکه قرآن هم اعلام کنید.
تلفن: سلام علیکم. من پسر بزرگی دارم که به دین و اسلام خیلی علاقه دارندو اقوام ما خواهرزاده های خودم حجاب خودشون را رعایت نمی کنند و پسرم به همین علت به منزل آنها نمی رود. می خواستم ببینم آیا این قطع رحم محسوب می شود و چگونه است؟
حاج آقا: سوال ایشان اینطور بود که پسرم به خانه یکی از اقوام نمی رود چون فکر می کند آنها حجاب لازم را رعایت نمی کنند و نصیحت و دلالت ما هم کمتر اثر داشته، حالا به آنجا برود یا نرود؟ اگر برود معصیت می شود و اگر نرود قطع رحم می شود. کدامش را باید انجام بدهد؟ سخن این است که انسان نباید کاری کند که کمک به معصیت بشود یا خودش در جمعی شرکت کند که کمک به معصیت باشد و آن جمع معصیت کنند؛ هرچند خودش کاری انجام نمی دهد اما حضور در جمعی که آنها معصیت می کنند و این کمک به آنهاست نباید باشد این مرحله اول. خوب انها رحم اند. می شود این صله رحم را بگونه دیگر انجام داد با تلفن انجام داد. مثلا از خاله شان با تلفن احوالپرسی کنند یا هنگامی بروند که مثلا دختر خانم ایشون منزل نباشند یا تذکری بدهند مادر ایشون که حجابت را رعایت کن در مقابل پسر من که پسر من به منزل شما بیاید. خلاصه باید بگردند بهترین راه و خوب ترینش را انتخاب کنند و ان شاءالله تذکرشان هم اثر بخش خواهد بود.
تلفن: سلام عرض می کنم خدمت حاج آقا. خیلی مشتاقم که از نزدیک ایشون رو ببینم. ببخشید من وقتی بیرون از خانه می روم و یکی دوتا چیزی که می بینم و می خواهم تذکر بدهم فکر می کنم طرف مقابل احساس دخالت می کند. می خواستم ببینم چگونه باید تکر بدهم که هم خودم راحت باشم و هم طرف مقابل را اذیت نکرده باشم؟ خیلی ممنون
حاج آقا: تذکر دادن مقدماتی دارد. امر به معروف باید طوری باشد که مورد پذیرش قرار بگیرد و انسان احتمال پذیرش را بدهد. اگر همین طور رهگذری یک تذکری بدهد و رد شود چه بسا اثر مثبتی نداشته باشد. همه کار را باید با یک زمینه سازی مناسب به انجام رساند. کاری که بدون زمینه سازی و مقدمه لازم باشد کمتر اثربخش است. شما خواهر هم سعی کنید مثلا فلانی همسایه شما است و حجاب را کمتر رعایت می کند سعی کنید هدیه ای به منزل ایشان بفرستید. سپس او که دم در می آید تا هدیه را بگیرد از شما تشکر می کند، شما هم از او تشکر کنید بعد یک تذکر هم بفرمایید که خواهر جان شما که اهل نمازی شما که اهل ایمانی. چطور گاهی حجابتان را کمتر رعایت می کنید؟ من از شما می خواهم که یک زن مسلمان را ملاک و اسوه خودتان قرار بدهید و عفت و پارسایی او را در خودتان هم ببینید و جمال خودتان را با جلال حجاب حفظ کنید. این سخن، سخن خیلی زیباییست که خانمها باید جمال خودشان را با جلال حجاب از دستبرد شیطان و پیروان شیطان حفظ کنند.
ای زن به تو از فاطمه اینگونه خطاب است ارزنده ترین زینت زن حفظ حجاب است
تلفن: سلام علیکم. من یک جوان 22 ساله دارم و خیلی بدبین نسبت همه است و محبت و لطف همه را بعنوان دخالت می بیند. حالا شما به من بفرمایید که با این جوان چطور کنار بیاییم؟ واقعا برای من و پدرش خیلی عذاب دارد. البته در دوره نوجوانی کمی بهتر بود. اما من و پدرش از همون بچگی خیلی به او شخصیت می دادیم. اما آغاز این رفتارش از وقتی بود که پشت ماشین نشست و یک اتفاقی برایش افتاد و ماشین را دزدیدند و ...
حاج آقا: بله. حالا شاید همان حادثه در روح ایشان یک شکستی ایجاد کرده که این حالت پیامدهای آن شکست است. بنظر علاوه بر اینکه با یک فرد خبیری باید حضورا مشورت کنید شاید خوب باشد که با یک پزشکی هم مشورت کنید و بوسیله دارو و علاوه بر این مشاوره های صمیمانه ایشان را کمک کنید تا از این حال بیرون بیاید. همانطور که اشاره کردید گاهی انسان در یک هاله ای قرار می گیرد که همه حوادث را از آن هاله تاریک می بیند. ان شاءالله این دو سفارش را انجام دهید. سعی کنید یکی از اقوام که مورد احترام ایشان است خیلی ملایم و غیر مستقیم با ایشان تماس برقرار کند، احوال ایشان را بپرسد ایام بهار او را به گردش ببرد، قدم زدن، تفریح، ورزش مخصوصا خیلی خوب است و ان شاءالله با این ورزش و مؤانست با یکی از اقوام خوبتان این حالتش رو به بهبود خواهد رفت و اگر نرفت حتما باید با پزشک هم یک مشورتی داشته باشید.
در این فرصت یک گزارش پخش شد که در آن مصاحبه شوندگان به بیان نظراتشان پرداختند. یکی از آنها از کارشناس برنامه سوالی به این مضمون داشت: من واقعا سر دو راهی گیر کرده ام. یعنی توی این چهار سال حتی یک مرتبه این مسیر دادگاه را هم نیامده ام. یعنی اصلا نه دوست داشتم و مخالف این هستم. الان هم نمی دانم باید چکار کنم. جوابی هم به من نداده اند. تنها چیزی که گفته اند این بوده که شکایت کنید و ... . من هم دوست ندارم. فقط به من بگویید که چکار کنم؟

حاج آقا: پاسخ من این است که دست همسرتان را بگیرید و به خانه ببرید و با خوبیهای هم زندگی کنید، نسبت به عیوب یکدیگر هم چشم پوشی داشته باشید. اینطور نباشد که دست روی عیوب یکدیگر بگذارید و دست روی عیوب خانواده هم بگذارید. حالا بر فرض مادر همسر شما هم یک دخالتی کرده که به عقیده شما این دخالت بیجاست. شما با صبر و متانت و بزرگواری از این بگذرید. نه اینکه روی این تکیه کنید و از کاهی کوه بسازید. حالا او یک حرفی زده یک سخنی گفته و شاید هم اشتباه گفته باشد شاید هم درست گفته باشد. شما نباید توقع داشته باشید که وقتی که ازدواج کردید ارتباط همسر شما با مادر و پدرش کلا قطع شود آنها هیچ نصیحتی و دلالتی به او نداشته باشند. همسر شما هم نباید این توقع را داشته باشد که ارتباط شما با پدر و مادرتان قطع بشود و حتی دیدن مادرتان هم نروید یا کمتر بروید. جوانها با آن بزرگواری و کرامتی که دارند می توانند این خرده ها نادیده بگیرند. شما یک لیوان آبی بر می دارید، اگر بخواهید با ذره بین توی این لیوان آب نگاه کنید می بینید که یک خار و خاشاک کوچکی افتاده و نمی توانید آب بنوشید. دوباره عوض می کنید لیوان دیگری را بر می دارید. دوباره اگر بخواهید ذره بین روی این بگذارید و ببینید آیا یک خاشاک کوچکی افتاده، دوباره همانطور خواهد شد و شما تشنه می مانید. امیرالمؤمنین می فرمایند: بر این خار و خاشاک های کوچک، با چشم پوشی بگذر، وگرنه هیچ گاه راضی نخواهی شد. به پدر و مادرها هم باید گفت که رعایت حال جوانها را بکنند و اگر نصیحتی داشتند راهنمایی داشتند با صمیمیت بیشتر این نصیحت و دلالت را بکنند. ظرافت روح آنها را در نظر بگیرند و اگر آن تذکر، تذکر ضروری نیست از آن صرفنظر کنند. روحیه دامادتان را نگهدارید. داماد داری مشکل تر از فرزند داری است؛ چون به فرزندتان می توانید امر و نهی بکنید اما اگر آن امر و نهی را به دامادتان کردید چه بسا به او بر بخورد و برای او یک گله مندی پیش بیاید. کلا ما باید زندگی را با اغماض پیش ببریم. من این حدیث را برایتان بخوانم، شما هم بنویسید و یک جایی بگذارید که همیشه ببینید. بعد از یک هفته می بینید اصلا دید شما برای زندگی دگرگون شده و زیبایی های بهتر می بینید، فضای زندگی را بهاری و شکوفا می بینید. امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرمایند: صلاح التعاشر و التعایش ملأ مکیال. ثلثه فطنه و ثلثاه التغافل. صلاح زندگی و راز خوشبختی در زندگی، مثل یک ظرفیست که لبریز از یک مایعیست. یک سوم این مایع هوشمندی است. زندگی را باید با زیرکی و هوشمندی اداره کرد. دو سوم آن هم تغافل است. تغافل یعنی چه؟ یعنی یک چیزی را گفتند شما هم شنیدی. نشنیده بگیر و بگذر. بگو اصلا این حرف را نزدند. یک مشکلی را دیدی و شما هم ملاحظه کردید، به چشمتان آمد، نادیده بگیر و بگذر. روی هر چیزی ذره بین نگذار. روی هر چیزی دقت بیش از اندازه و فرساینده مکن بگذر. و اگر این جوان هم به حرفهای مادرخانمش با تغافل بگذرد یقینا زندگیشان صمیمی خواهد شد و با یکدیگر هم رفیق خواهند شد. و با رفاقت با هم زندگی کنید. زندگی را اینگونه به هم نپیچانید و به قول خودتان از کاه، کوه نسازید.
تلفن: سلام. من هم چند ماه با شوهرم اختلاف داشتم بخاطر دخالت دیگران در زندگیمان و مدتی از هم جدا بودیم. حالا هم که دوباره سر زندگیمان برگشتیم، دخالتها اصلا نمی گذارند ما زندگیمان را بکنیم. خوب نمی توانم به بزرگتر از خودم هم بگویم که دخالت نکنید. شوهرم متاسفانه شدیدا به این حرفها گوش می دهد. مانده ام که چکنم؟
حاج آقا: شما زندگی خودتان را بکنید. سخن آنها را بشنوید و آنچه به صلاح زندگی شماست عمل کنید و آنچه به صلاح نیست از آن بگذرید بدون اینکه نسبت به آنها بی مهری کنید یا خدای نکرده تلخ کامی کنید. بگذرید. به شوهرتان هم این را باید یاد بدهید که انسان باید از این خار و خاشاک هایی که روی آب قرار می گیرد چشم پوشی کند و آب را بنوشد. نگذارد تشنه بماند. خوب خدای نکرده دوباره از هم جدا شوید آیا وضع بهتر می شود یا نه؟ اگر ما به یاد خدا باشیم، به لطف خدا اعتماد کنیم، از خدای متعال مدد بخواهیم، یاد خدا دلمان را روشن کند قطعا بدیها دور می شود و شیاطین از خانه و خانواده ما دور می شوند و بجای آن صفا، صمیمیت، محبت، عشق، ایمان و دوستداری در این خانواده موج می زند.
تلفن: سلام علیکم. اخلاق شوهر من خیلی خوب است. اما مدتی است که ایشان برای کار به آلمان می روند و وقتی به خانه بر می گردند اخلاقشان خیلی تغییر می کند. مثلا نمازشان را کمتر اهمیت می دهند. وقتی به ایشان تذکر می دهیم اینکه شما به نمازت کم اهمیت شده ای جلوی بچه مان خوب نیست، بشدت سرکوفت می زنند و می گویند به شما هیچی مربوط نیست. به همین دلیل ما همیشه توی خانه مان اختلاف داریم. البته تا حالا اختلاف نداشتیم؛ ولی وقتی که ایشان از آنجا می آیند، اخلاق اروپایی را توی خانه می آورند. ما اصلا دوست نداریم.
حاج آقا: حالا خدا را شکر که این خواهر راجع به اخلاق شوهرشان، ابتدا ابراز رضایت کردند و گفتند اخلاق خوبی دارند. ولی گاهی در نماز کوتاهی می کنند و برخی رفتارهایشان مناسب نیست. البته کلا عرض کنم که ما نباید اینجا قضاوتی کنیم و بگوییم حتما این سخن درست است. ما بر فرض اینکه اینگونه باشد مسئله را مورد توجه قرار می دهیم و همانطور که در سخن قبلی عرض کردم، شما بعنوان یک خواهر فهیم باید ارزشهای نماز را برای شوهرتان بیان کنید. چه بسا بتوانید کتابی درباره نماز تهیه کنید و در اختیار شوهرتان قرار دهید. آن راهی که رفتید و کمتر به نتیجه رسیدید را ترک کنید و راه جدیدی را کشف کنید. از آن راه بروید و یقینا به نتیجه می رسید. انسان، تربیت پذیر است. منتها برخی سخت تر اند و برخی سهل تر. ان شاءالله موفق باشید.
تلفن: سلام علیکم. من راههای مختلفی را امتحان کردم تا شوهرم نمازخوان شود؛ اما تاثیری ندارد. آیا جایز است که از وی جدا شوم؟
حاج آقا: سعیتان بر این باشد که همسرتان را نمازخوان کنید. اما اگر این نماز نخواندن همسرتان موجب می شود که شما هم واجبی را ترک کنید، آنجا باید یک راه حل دیگری در نظر گرفت. ولی تا آن حدی که این مسئله رخ نداده و می توانید زندگی کنید، زندگی کنید و سعیتان را برای این کار به کار ببرید. کتابهای خوب در اختیارشان بگذارید، برنامه های تلویزیون را به ایشان ارائه بکنید، با شخصیتهایی که سخن نافذ دارند تماس بگیرید و ایشان را با آنها آشنا کنید. بالاخره راهها بسیار است. شما نباید بفرمایید که مثلا من پنج راه را رفتم به نتیجه نرسیدم. پنجاه هزار راه و راههای مختلفی هست که انسان می تواند از این راهها در دل دیگری اثر بگذارد.
تلفن: مشکلی که دارم این است که مادر شوهرم همیشه با من دعوا می کند. هر وقت به منزل آنها می روم مثلا سر سفره یک چیزی می پراند و غذا را کوفتم می کند. می بینم اگر هم بخواهم دیگر به خانه او نروم قطع رحم است. مانده ام که چکنم؟
حاج آقا: برای دوری از شر شیطان، به یاد خدا و نام خدا باید پناه برد. دوباره سخن را با نام او آغاز می کنیم و با یک آیه کریمه قرآن. قرآن کریم می فرماید : «قل لعبادی یقول اللتی هی احسن ان الشیطان ینزغ بینهم» ای پیغمبر! به بندگان من بگو که زیباترین گفتارها را داشته باشند، با زیباترین کلمات صحبت کنند. زیرا که شیطان می خواهد بین آنها اختلاف بیندازد. ملاحظه کنید. اختلافات خیلی جزئی کار شیطان است. آتش افروزی کار شیطان است. آرام کردن این خانواده، کار ملائکه رحمان است. دستور قرآن کریم این است که وقتی که بین زن و شوهر اختلافی ایجاد شد و خودشان نتوانستند این اختلاف را حل کنند، دو نفر از بزرگترهای فامیل، یکی از فامیل مرد و یکی هم از فامیل زن. بنشینند، صحبتهای این دو را گوش کنند و بینشان توافق ایجاد کنند. البته اراده خودشان برای اصلاح خیلی مهم است. اگر اینها نخواهند که بینشان اصلاح ایجاد بشود، آن دو حکم هم نمی توانند کاری بکنند. قرآن کریم می فرماید: «ان یریدا اصلاحا یوفق الله بینهما» اگر بخواهند با هم اصلاح کنند و زندگی صمیمی داشته باشند، خدا بین اینها، وفاق و موافقت ایجاد می کند. سعی ما باید بر این باشد که مسائل را بزرگ نکنیم. مسائل خانوادگی می شود بین زن و شوهر حل شود. به پرخاش و دعوا و داد و بیداد نرسد. اگر یک کسی پافشاری کرد -زن یا شوهر بر حرف نادرست خودش پافشاری کرد- شما که فهمیده تر هستید کوتاه بیایید. بگو مگو نکنید. این نکته را توجه کنید: گفتگو در خانواده خوب است، اما بگو مگو بسیار بد است. بگو مگو یعنی چه؟ یعنی شما سخنی می فرمایید که همسر شما گوش نمی کند، می خواهد حرف خودش را بزند. روی حرف شما نمی اندیشد که آیا درست است یا نادرست. پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله) –که همه دستوراتشان، نسیمی زیبا از خوشبختی برای خانواده ها دارد- می فرمایند: «اترک المراء ، و لو کنت محقّا» از مراء و بحث دوری کن، حتی اگر حق با شماست؛ اما وقتی که می بینی الان طرف مقابل در گوشش سرب ریخته و حرف شما را گوش نمی کند، شما چرا خودتان را خسته می کنید؟ بگذارید او آرام شود، از مرکب لجاج پایین بیاید، یک شربت خنکی برایش بیاورید، کامش شیرین شود. سپس شروع به صحبت کردن با او کنید. بگویید صحبت من این است، نظر من این است. این گفتگوها همه مشکلات را حل می کند.
تلفن: سلام علیکم. خدمت مجری محترم و حاج آقای حسینی خسته نباشید عرض می کنم. می خواستم بگویم اینقدر که بعضیها نسبت به مادر شوهر بدبین هستند اگر لطف کنند و این بدبینیشان را تبدیل به خوشبینی کنند و فکر کنند یک روز خودشان مادرشوهر یا مادرزن می شوند و به برخوردهای بدی که ممکن است خودشان انجام دهند در مقابل دیگران زشت است، بنظرم چیز مثبتی می شود. چون من خودم واقعا از مادر شوهرم خیلی راضی هستم و از دور دستش را می بوسم و مادر شوهرم بهترین مادر شوهر است. البته ایشان ما راهنمایی می کنند ولی برداشت ما باید مثبت باشد. فکر کنیم مادر خودمان گفته و آنگونه برداشت کنیم.
حاج آقا: احسنت. راه و روش همین است که این خواهر فرمودند. من یک حدیثی هفته گذشته برایتان خواندم. حدیث این بود که: زن و شوهر نعمت اند برای یکدیگر و علاوه بر اینکه باید قدر این نعمت را بدانند، اکرام کنند، احترام کنند همدیگر را، با نرمش و ملایمت با هم رفتار کنند، با رحمت و دلسوزی با هم رفتار کنند، موافقت داشته باشند. حالا امروز این حدیث را می خوانم و از اینجا وارد شیوه سپاسگزاری از یکدیگر می شویم. البته من این را عرض کنم که این گزارشهایی که پخش شد و پرخاشهایی که با هم داشتند من را کاملا متأثر شدم؛ بطوریکه الان احساس سردرد می کنم و ای کاش اینها با هم رفیق بودند و این پرخاش و بگو مگو را نداشتند.
برای اینکه نعمت خدا بر انسان پایدار بماند، ما باید سه نکته را رعایت کنیم. امام صادق(علیه السلام) می فرمایند: «لا تدوموا النعمه الا بثلاث» نعمتها پایدار نمی ماند، خانواده ها باوفا و صمیمی نمی مانند، مگر اینکه این سه نکته را رعایت کنند: یک. «معرفه بما یلزم الله فیها» هر نعمتی یک الزاماتی دارد. خدا به شما نعمت چشم داده. خوب برای اینکه این نعمت پایدار باشد، شما باید بهداشت چشم را رعایت کنید. خدا به شما یک شوهر مهربان داده؛ یک زن فهمیدة صرفه جو و عفیف داده؛ خوب باید بدانید با این نعمت چگونه رفتار کنید. اگر ندانید، این نعمت دوام پیدا نخواهد کرد. این وفا دوام پیدا نخواهد کرد. این صفا دوام پیدا نخواهد کرد. نکته دوم اینکه شکر این نعمت را بگویید. هم شکر خدا را بگویید که خدا یک چنین بنده ای را در دامن مادری آفریده و بعنوان همسر، با شما رفیق و صمیمی کرده؛ هم شکر او را بگویید. من از این خواهری که اخیرا تلفن کردند و از مادر شوهرشان تشکر کردند، سپاسگزاری می کنم. این درک و فهم شما بسیار ارزشمند است. قطعا شما نکته ای –هرچند جزئی- داشتید که بگویید و صورت گله از مادر شوهرتان پیدا کنید؛ اما آن نکته را نگفتید. بلکه تشکر کردید. این خیلی خوب است. این روحیه را حفظ کنید. خواهرهای دیگر، برادرهای دیگر این روحیة تشکر و سپاسگزاری را حفظ کنند. نگذارید که زبانتان از حمد خدا گنگ باشد. بسیار بگویید «الحمدلله». و بسیار به رفیق خودتان، به همسر خودتان، به فرزند خودتان، به همکار خودتان بگویید متشکرم، خیلی ممنونم، شما خیلی خوب هستی. این تشکر خوبیها را افزون می کند. خدای متعال می فرماید: «لئن شکرتم لأزیدنّکم». اگر شکر کنید، من نعمت را بر شما افزون می کنم. بنظر من نکته سوم، از این دو نکته مهم تر است. امام صادق(علیه السلام) می فرمایند: برای اینکه نعمتها بر شما دوام پیدا کند، خانواده تان دوام پیدا کند، صفا و صمیمیت در خانواده شما موج بزند، عیب گیری نکنید. «و ان لا یعیب فیها». از نعمت عیب نگیرید. یعنی چه؟ مثالی می زنم. با یکی از رفقا می رفتم. یک پاکتی دستش بود. کسی رسید به او و سلام کرد و جواب داد. –توی پاکت چیه؟ -سیب. تا پرسید توی پاکت چیست –البته نباید بپرسد- او هم ادب کرد، خم شد، یک سیب برداشت و به این رفیقی با او برخورد کرده بود، داد. این یک نگاهی به این سیب کرد، یک چرخی داد سیب، گفت: اِ... این که لکه! ملاحظه کنید. "این که لکه" عیب گیریست. حالا سیب را به تو داده، ببوی. چه بوی سیب خوبی! چه رنگ قشنگی! حتی اگر عیب را هم دیدی پنهان کن. نگذار او متوجه و شرمنده بشود. این عیب گیری، خیلی بد است. تمام نعمتهای خدا یک افزونیهایی دارد و یک کاستیهایی. همه نعمتها به دلیل اینکه دنیا، دنیای مادیست، هر نعمتی محدود است. سیب، مزه پرتقال را ندارد. پرتقال، مزه موز را ندارد. نداریهایشان بیش از داراییهایشان است. یک سیب هم لک دارد. حالا او که نمی خواست سیب لک به شما بدهد. شما یک چرخی دادی این سیب را و گفتی : اِ... این که لکه؟! خوب این دل او را هم لک کرد، عاطفه او را هم لک کرد و او را پیش من شرمنده کرد.
اولا انسان نباید جستجو کند. دخالت در پاکت سربستة او نباید بکند. سر در پنجره خانه دیگری نباید بکند. و بگوید: ها! چیکار می کنی؟ قرآن دستور می دهد: «لا تجسّسوا». تجسس مکنید. حالا اینکه سیب لک پیدا کرده، می شود با یک چاقو این لک را گرفت و بقیه اش را هم با گوارایی و شیرینی و خوشمزگی خورد. من این را به شما یاد بدهم: نعمتهای خدا را با خوشمزگی نوش جان کنید. دیگران وقتی که شما را می بینند، آثار نشاط و خوشرویی و خوشمزگی نعمت را در چهره شما هم ببینند. خود این شکر است. حتی برای پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله) هدیه ای آوردند؛ خیار نوبرانه ای بود. پیغمبر میل کردند. یکی دو نفر از اصحاب هم آنجا نشسته بودند. (خیلی حدیث، حدیث قشنگیست) پیغمبر تمام این خیار را خوردند! این دو نفر منتظر بودند پیغمبر به آنها سهم بدهند. بگویند که شما از این خیار بخورید. آن هم که هدیه آورده بود –از اینکه پیغمبر خیارش را خوردند- خوشحال شد و خداحافظی کرد. آن دو نفر صحابی به پیغمبر گفتند: یا رسول الله! شما معمولا به ما تعارف می کردید. فرمودند: آن خیار تلخ بود. من فکر کردم اگر به شما بدهم، آثار تلخی در چهره شما پیدا می شود و این کسی که هدیه آورده ناراحت می شود و لذا خیار تلخ را با خوشمزگی خوردم تا این کسی که هدیه آورده ناراحت نشود. این درس را از پیغمبر اکرم یاد بگیریم. شیر را بچه همی ماند بدو تو به پیغمبر چه می مانی بگو . اخلاق ما مسلمانها، اخلاق خانواده های مؤمن باید شبیه اخلاق پیغمبر باشد.
... و اما در مورد گزارش –که پرخاش بین آن زوج بود- باید بگویم که اصولا من تحمل اینگونه گزارشها را کمتر دارم. و همانطور که عرض کردم الان احساس سردرد می کنم. اما برای این خانواده دعا می کنم. دعا می کنم که بتوانند شر شیطان را از خودشان دور کنند. فکر نکنند اگر این نعمت را از دست دادند، خدا یک نعمت برتری به دستشان می دهد. امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرمایند: «احذروا نفار النعم فما کل شارد بمردود» بپرهیزید از رمیدن نعمتها. اینطور نیست که هر رمیده ای دوباره باز گردد. اگر انسان شکر نعمت را نگوید، بلکه نعمت را کفران و ناسپاسی کند، نسبت به خلق خدا ناسپاسی کند یا نسبت به خدای متعال، عذاب خدا سخت و شدید است.
مجری: تلفنی داشته ایم که گفته اند: از دوستانشان با ایشان تماس گرفته اند و با ایشان در ارتباط با همسرشان درد و دل کرده اند. و از ایشان راهنمایی خواسته اند. آیا ایشان می توانند به آن دوستشان راهنمایی کنند با نوعی دخالت محسوب می شود؟
حاج آقا: نخیر، حتما نظر مشفقانه خودشان را بگویند و سعی در اصلاح داشته باشند. تا آنجایی که اصلاح ممکن است، باید خانواده ها را برای اصلاح کمک کرد، کمک کنیم به سازگاری، کمک کنیم به صبر، کمک کنیم به تحمل، کمک کنیم به وفا و یاری یکدیگر. یک مدتی هم که با هم زندگی کردند، آنچنان رفیق می شوند که گویی در دنیا جز این دو رفیق نیست. اینقدر با هم صمیمی و رفیق می شوند.
مجری: ممنونم حاج آقا. متاسفانه ما دیگر فرصت نداریم. اینقدر شما شیرین صحبت می کنید که ما متوجه گذر زمان نشدیم. فقط در قالب یک جمله خداحافظی بفرمایید.
حاج آقا: ان شاءالله همگی موفق باشید، دلتان لبریز از صفا و وفا باشد و از امروز کلمه متشکرم را شما چندین برابر روزهای گذشته تان استفاده کنید؛ هم از خدای متعال تشکر کنید و هم از خلق خدا. بسیار تشکر کنید.

مجری: ممنونم حاج آقا. پس بنابراین ما هم از خدا تشکر می کنیم بخاطر این فرصت. هم از شما تشکر می کنیم و هم از همراهان عزیز که با ما همراه بودند. در پناه خدا باشید. خدانگهدار.
حاج آقا: بنده هم از خدای متعال، شما و بینندگان ارجمند تشکر می کنم.
حسینی اخلاق در خانواده