عکس: هفته معلم در مدرسه علوی
استاد سید علی اکبر حسینی
در زمان مدیریت دبستان علوی تهران

استاد سید علی اکبر حسینی
در زمان مدیریت دبستان علوی تهران

استاد در کنار همکاران مدرسه علوی در شهرستانک(کرج)
از سمت چپ، نفر اول استاد حسینی و نفر سوم مرحوم علامه کرباسچیان هستند.
سن: حدود ۳۰ سال

بسم الله الرحمن الرحیم
ابتدا طلب رحمت و مغفرت می کنیم برای روح بلند مرحوم علامه کرباسچیان که بنیان گذار مدارس علوی بودند و بنده هم این توفیق را داشتم که از سال های نخستین در خدمت ایشان باشم . در طول مصاحبت با ایشان مسایل مختلفی را دیدیم .

یک خاطره که نشان دهنده ی بزرگواری و تواضع ایشان است به یاد دارم که عرض می کنم . در دبستان معلمی بود که سیگار می کشید . آقای علامه یک روز آمدند دیدند او مشغول سیگار کشیدن است . در یک محیط تربیتی سیگار کشیدن شایسته نیست . ایشان ناراحت شدند و با او تند صحبت کردند . او هم ناراحت شد و فردا نیامد . حضرت آقای علامه سؤال کردند : آیا این معلم سخن مرا پذیرفت و سیگار را کنار گذاشت یا نه ؟ گفتم : اوقاتش تلخ شد و قهر کرد و مدرسه نیامد . ایشان فرمودند : برویم منزلش . عصر با ایشان به منزل او رفتیم . آقا در زدند . این نکته خیلی جالب و ظریف است . تا او در را باز کرد و چشمش به ما افتاد ، حضرت آقای علامه آغوش گشودند و او را بغل کردند و گفتند : یا محسن قد اتاک المسیء ( یعنی ای خدای نیکو کار همانا بنده ی بدکار به پیشگاه تو آمده است.) چون نام او محسن بود . رفتیم داخل . آقای علامه آن قدر صحبت کردند که ناراحتی از دل او بیرون آمد و فردا به مدرسه برگشت . البته او هم سیگار را ترک کرد .
این برخورد متواضعانه که انسان از آن چه موجب نگرانی دیگری شده عذر خواهی کند ، درسی است که ائمه علیهم السلام به ما داده اند . امیدوارم خدای متعال روح ایشان را با اولیای خودش محشور بفرماید و بر درجات ایشان بیفزاید و باقیات صالحات ایشان که مدارس علوی است به صلاح و سداد باشد و مومنین خدمتگزار برای جامعه ی اسلامی تربیت کند .
یکی از مهمترین ویژگی های ایشان جدیت در عمل بود . ایشان واقعا مصداق این سخن امیرالمومنین بود که المومن بطیء قیامه ، سریع اذا قام . مومن با اندیشه و تفکر برای کاری برمی خیزد و زمینه و ابعاد کار را بررسی می نماید ولی هنگامی که برخاست ، سریع و جدی عمل می کند . ایشان واقعا این طور بود . وقتی به کاری تصمیم می گرفت ، این تصمیم را با تمام قوت و همت پیش می برد و به مرحله ی عمل می رساند .
یادم هست در ساختمان دبستان علوی شماره 2 ایشان اهتمام زیادی داشتند و الآن با این که حدود سی سال از ساختن آن می گذرد ، ساختمان از نظر نقشه و تجهیزات به روز است و کهنه نشده است . در نقشه ی مسجد مدرسه جهت قبله مراعات نشده بود . در جلسه ای مهندس می گفت : خب صفوف را به طرف قبله تشکیل بدهند ! ایشان با همان لحن جدی خودشان فرمودند : مسجد و کج بودن ! این زیبنده نیست ، به هر قیمتی شده جهت قبله را در مسجد رعایت کنید و با مراجعه به مهندس لرزاده و برخی از مهندسین دیگر این عیب برطرف شد و الآن مسجد درست رو به قبله است . ایشان در همه ی کارها همین گونه دقت داشتند و سعی ایشان بر این بود که کار را به بهترین وجه انجام بدهند . خداوند بر علو درجاتشان بیفزاید .
ایشان برای اولیا سخنرانی می فرمودند و با اشعاری که مخصوصا از مولوی حفظ بودند ، جلسات طراوت و جذابیت دیگری پیدا می کرد .
همت ایشان این بود که سطح تعلیم و تربیت اسلامی در یک بلندای شکوهمندی قرار بگیرد و بهترین آزمایشگاه و بهترین کارگاه و بهترین معلم برای بچه مسلمان ها فراهم شود تا در عین این که دینشان را یاد می گیرند و نماز خوان و مؤمن بار می آیند ، از نظر درسی و علمی در سطح بالایی باشند . اما در عین حال خودشان با حداقل امکانات زندگی می کردند و به دوستان سفارش می کردند که در زندگی زاهدانه زندگی کنند و به تجملات مبتلا نشوند چون اگر به تجملات مبتلا شدند ، از کار باز می مانند . این سخن امیرالمومنین علیه السلام است که می فرمایند : وانما ارادوا الزهد فی الدنیا لتفرغ قلوبهم للاخرة . مومنین در دنیا زاهدانه زندگی می کنند تا دلشان برای آخرت و ارزش های الهی فارغ و آسوده باشد و بتوانند بدون دغدغه و گرفتاری تعلقات مادی به آن بپردازند .
ایشان این حدیث را زیاد می خواندند که البطالة ام العیوب (بیکاری باعث همه ی مفاسد است) و برای آن که بچه ها در تابستان بیکار نباشند ، طرح اردو را تدبیر کردند . بچه ها می آمدند شنا می کردند و کلاس ها و کارگاه های مختلف داشتند و دو ماه تابستان در هوای خوب به تفریح و بازی و نماز می پرداختند .
ایشان وقتی تشخیص می دادند معلمی به کار می آید و می تواند خدمت کند ، سعیشان بر این بود که دغدغه های زندگی نداشته باشد . حتی برای او خانه و امکانات زندگی تهیه می کردند که او با فراغ بال به تعلیم و تربیت بپردازد . وقتی مبلغ زیادی را برای تهیه ی خانه به یکی از معلمین مرحمت می کردند ، این شعر را می خواندند :
چه گونه سر زخجالت برآورم بر دوست
که خدمتی به سزا برنیامد از دستم
یعنی آن خدمت به سزا را در قبال تعلیم و تربیت کوچک می شمردند . آری روح های بلند خدمت های بزرگ را هم کوچک می شمرد .
یکی از اقدامات خیلی خوب ایشان مراجعه به حضرت علامه طباطبایی صاحب تفسیر گران قدر المیزان بود که تقاضا کردند ایشان یک دوره اصول عقاید و معارف دین را برای شاگردان دبیرستان مرقوم بدارند . من یادم هست که در خدمت ایشان و حضرت آقای روزبه رحمت الله علیه می رفتیم درکه و در محضر علامه طباطبایی می نشستیم و ایشان آن چه را که نگاشته بودند ، قرائت می کردند و حاضرین نظرات تکمیلی خودشان را می گفتند و آن متن نهایی می شد و در شش جلد به چاپ رسید و بعد ها به نام آموزش دین در دو جلد تجدید چاپ شد .
ایشان تکیه کلامشان برخی از آیات و روایات بود و با تاکید بر آن ها از شیوه ی تکرار در تعمیق معنا استفاده می کردند و این روشی است که قرآن کریم هم بر این روش استوار است .
ایشان این آیه را در ترغیب افراد به خدمت به دین و نگاه داشتن سنگر دین زیاد می خواندند که : اذا رایتم الذین کفروا زحفا فلا تولوهم الادبار هنگامی که دیدید کافران با هجوم و یک پارچه حمله می کنند ، شما پشت نکرده و میدان را خالی نکنید .
اعتقاد ایشان این بود که کم خوب بهتر از زیاد نامطلوب است و بیشتر روی کیفیت کار می اندیشیدند و می گفتند : ما مسلمان ها ضربه ی توسعه ی تشکیلات و رفتن دنبال کمیت را می خوریم . یعنی برای رشد کمیت ، کیفیت را از دست می دهیم . در صورتی که ما باید به کیفیت بپردازیم و لذا در طول عمر شریفشان هر چه افراد برای گسترش کار اصرارمی کردند ، ایشان کمتر می پذیرفتند و معتقد بودند یک مدرسه ی نمونه بهتر از ده ها مدرسه ی معمولی است .
والسلام علیکم و رحمة الله برکاته
منبع: سایت علامه
عکس استاد در جوانی - در زمان مدیریت مدرسه علوی و در جمع دانش آموزان
